۱۷ فروردین ۱۳۹۰

:|

از کار استعفا دادم وبه تخمشان هم نبود.
بعد از یک سال و اندی کار کردن و آموزش دادن و کنار آمدن استعفا دادم و به تخم چپشان هم نبودم که حتی بپرسند چرا ؟ 
بگویند عن خانم دردت چیست ؟
به 2-3 روز نکشید که کسی را آوردند تا آموزش ببیند و جای با سابقه ترین کارمندشان را بگیرد.
من خودم دیگر اعصاب ندارم , دیگر نمی کشم که بخواهم عصبانی تر شوم که کارمند جدید حقوقش بیشتر است و مشکلات مرا ندارد و من هنوز همان عن خانم روز اولم.
عصبانی ام , از خودم و اینکه حس می کنم که چرا اینقدر خم شدم که احساس کرده اند می توانن سوارم شوند.
وبعد مثل یک قاطر -بلانسبت قاطر-  به من بگویند : هِری ! یا شایدم  هُش!
و الان دارم عر می زنم  و گریه می کنم  و شادترین آهنگی که دوست دارم را گوش  می کنم .

۵ نظر:

Zenith گفت...

مملکته داریم؟!؟!؟!؟!؟!؟

از " وطنم پاره تنم" گفتن هافقط پارگی تن نصیب ما شد !

peter pan گفت...

چه هرزگی ِ تلخی !
:/

Zenith گفت...

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺑﻮﺩﻥِ قلب فاحشه ها و ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺑﻮﺩﻥِ ﺫﻫﻦ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ !

ﻗﻠﺐ ﻓﺎﺣﺸه ها ﺩﺭ ...... ﺣﺴﺮﺕ ﻋﺸﻖ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺫﻫﻦ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺍﺳﯿﺮ ﻣﻮﺟﯽ ﺍﺯ ﻏﺮﯾﺰﻩ ﯼ ﺍﺭﺿﺎ نشده

بانوی اسفند گفت...

به صورت اتفاقی از طریق گودر با وبلاگت آشنا شدم
دارم همین جور پست هات رو می خونم و به عقب بر می گردم
تو یه دختر جسور و البته با روح پاکی هستی
اینو از نوشته های وبلاگت حـــس کردم
همین!

اون پسره گفت...

به دنبال اسم وبلاگت از سایت لایکخور اومدم به اینجا...
منم پسریم که دیگه نخواست باکره باشه.
اسم وبلاگمم همینه...
این پستت رو خوندم.قسمت آخرش که گفتی تو این روحیات شادترین آهنگی که دوست داری رو گوش میکنی خیلی جالب بود واسم.

قالب وبلاگت خیلی خوبه.
قالب های اختصاصی ینی اینکه نویسنده واسه جایی که توش مینویسه اهمیت قاعل شده.
خیلی واسم مهمه..

آدرستو به گوگل ریدرم اضافه میکنم که بیشتر بخونمت...